امیر "برخور" : "شهید عباس دوران" یک دلاور بود

 

جانشین فرمانده نیروی هوایی ارتش گفت: از عباس دوران با توجه به سابقه‌ای که داشت به عنوان یک دلاور یاد می‌کنم.

شهید عباس دوران یک دلاور بودامیر سرتیپ "علیرضا برخو" جانشین فرمانده نهاجا در گفت‌وگو با خبرنگار دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ درباره شهید عباس دوران اظهار داشت: از "شهید عباس دوران" با توجه به سابقه‌ای که داشت به عنوان یک دلاور یاد می‌کنم.

وی ادامه داد: اثرگذاری حرکت "شهید عباس دوران" در زمان دفاع مقدس غیرقابل انکار بود.

جانشین فرمانده نیروی هوایی ارتش در پایان خاطرنشان کرد: عباس دوران با توجه به سابقه و گذشته‌ای که داشت و نحوه شهادتش عملکرد بسیار قابل قبولی داشت.

345346436344353


:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , اجتماعی , ارتش , شهدا , ,
:: برچسب‌ها: شهید، دوران، دلاور، امیر برخور، نهاجا، ارتش، ملی مرزی، ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 5 مهر 1394
یازده نفری كه به بهشت نمیروند

(بسم الله الرحمن الرحیم)


رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: خداى عز و جل بهشت را از دو نوع خشت آفرید؛ یک خشت طلا و یک خشت نقره، دیوارهایش را یاقوت و طاقش را از زبرجد و سنگریزه‌‏اش را لولو و خاکش را زعفران و مشک خوشبو قرار داد، سپس به آن فرمود سخن بگوى، عرض کرد خدایى نیست به جز تو؛ خداى زنده و پایدار؛ سعادت‌ مند آن‌کسی است که در من جاى دارد. پس خداى عز و جل فرمود: به عزت، بزرگى، شکوه و بلندى مقامم سوگند که به بهشت داخل نمی‌شود دائم الخمر، خود فروش، سخن چین، بى‌‏غیرت در باره همسر، کسى که پیوند خویشاوندى را بریده باشد و... .

«خصال، ج ‏2، ص 436»

 

یازده نفری كه به بهشت نمیروند

 

یازده نفری كه به بهشت نمیروند:
1.كسانی هستندكه درحالی از قبر بلند میشوند كه فاقد دست و پا هستند این افراد كسانی هستند كه همسایگان خود را اذیت میكنند.
2.كسانی هستندكه درنماز غفلت و سستی میكردند و درحالی از قبر خارج میشوند كه صورتی همانند خوك دارند.
3.كسانی كه زكات اموال خویش را نمیپردازند در حالی از قبر خارج میشوند كه شكم آنها مانند كوهان شتر و پر از مار و كژدم میباشد.
4.كسانی هستند كه مال را بر عهد و پیمان الهی ترجیع دادند درحالی از قبر خارج میشوند كه ازدهانشان خون جاری است.
5.كسانی هستند كه درخفا و پنهانی گناه میكردند و از خداوند كه در هرحال ناظرِ بینا و شنوااست نمیترسیدند و در حالی از قبر خارج میشوند كه جسم و تن آنها باد كرده و پوسیده است.
6.كسانی هستند كه شهادت دروغ میدادند در حالی از قبر خارج خواهند شد كه گردنشان قطع شده است.
7.كسانی هستندكه كتمان شهادت میكنند و عمدا" گواهی نمیدهند در حالی از قبر خارج میشوند كه از دهانشان خون و چرک جاری است.
8.گروه زناكارانی هستند كه بدون توبه وفات كردند درحالی از قبرخارج خواهند شد كه كورهستند.
9.كسانی هستند كه مال یتیمان رابه ناحق خورده اند در حالی از قبر خارج میشوندكه چهره هایشان سیاه و چشمها و شكمشان پراز آتش است.
10.كسانی هستند كه نافرمانی پدر و مادر را میكنند درحالی از قبر خارج خواهند شد كه جسمشان گرفتار بیمارى برص وجذام شده است.
11.كسانی هستندكه شراب مینوشند درحالی از قبر خارج میشوند كه نابینا هستند و دندانهای آنها مثل شاخ فیل و لبهای آنها بر سینه هایشان آویزان و زبان آنها برقسمت رانها آویزان است و از شكم آنها كثافت بیرون می آید.

12.حضرت رسول اكرم می فرماید:گروه دوازدهم هم درحالی خارج میشوند كه چهره آنها مانند شب چهارده نورانی و از پل صراط مانند برق میگذرند اینها همان گروهی هستند كه به نماز اهتمام میورزیدند و عمل نیك انجام میدادند.



:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , اجتماعی , شهدا , ,
:: برچسب‌ها: یازده نفر- بهشت - ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 18 شهريور 1394
نمایی از زندگی ساده یک سرباز در دوران هشت سال دفاع مقدس



:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , اجتماعی , تصاویر , شهدا , ,
:: برچسب‌ها: عکس ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 15 شهريور 1394
آمار کلی شهدای جنگ تحمیلی

 




آمار کلی شهدای جنگ تحمیلی

آمار کلی شهدای جنگ تحمیلی

تعداد ۲۱۳۲۵۵ نفر بوده که شامل

۱۵۵۰۸۱نفر در درگیری مستقیم با دشمن،

۱۶۱۵۴نفر در حملات دشمن به شهرها،

۱۱۸۱۴نفر درحوادث متفرقه

و سایر موارد ۹۸۸۹ نفر بوده است.

از این آمار تعداد ۱۵۵۲۵۹ نفر مجرد،

تعداد ۵۵۹۹۶ نفر متأهل،

تعداد ۷۰۵۴ نفر ۱۴ ساله و کمتر، تعداد ۶۵۵۷۵ نفر بین ۱۵ تا ۱۹ ساله،

تعداد ۸۷۱۰۶ نفر بین ۲۰ تا ۲۳ ساله،

تعداد ۲۲۷۰۳ نفر بین ۲۴ تا ۲۹ ساله،

تعداد ۳۰۸۱۷ نفر ۳۰ ساله و بالاتر بوده است...

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

کادر: 23199

سرباز: 16738

ارتش جمهوری اسلامی

کادر: 9089

سرباز: 36965

نیروی انتظامی جمهوری اسلامی

کادر: 2926

سرباز: 5672

شغل آزاد: 31674

دانش آموز: 32275

دانشجو: 2608

روحانی: 2742

بیکار: 6128

دولتی: 26293

بسیج ویژه: 2329

خانه دار: 3136

کودک: 2906

غیر ایرانی: 4564

جمع کل: 213255

آیا میدانید:

شروع جنگ ایران و عراق ازتاریخ 31/6/59 بوده است

آیا میدانید:

عراق با 12 لشگر زرهی ، مکانیزه ، پیاده و 36 تیپ مستقل از 3 محور ( جنوبی ؛ میانی ؛ شمالی) به ایران حمله کرده است.

آیا میدانید:

عراق با ماشین جنگی (5400 دستگاه تانگ ، 400 قبضه توپ ضدهوائی ، 366 فروند هواپیما ، 400 فروند هلی کوپتر ) به سرزمین اسلامی ایران حمله کرده است.

آیا میدانید :

جنگ تحمیلی عراق بر ایران طولانی ترین و پرهزینه ترین و وسیع ترین جنگ بوده است ( 5/1 برابر جنگ جهانی اول ، 2 برابر جنگ جهانی دوم بوده است(

آیا میدانید:

در طول8 سال دفاع مقدس 19 عملیات بزرگ ، 19 عملیات متوسط ، 125 عملیات کوچک توسط رزمندگان اسلام انجام شد.

آیا میدانید:

جنگ تحمیلی عراق بر ایران 2887 روز (96 ماه ) و 8 سال طول کشیده است.

آیامیدانید :

درطول نبرد 8 سال دفاع مقدس 1000 روز نبرد فعال بوده است.

آیامیدانید:

در طول 8 سال دفاع مقدس :

213 هزار شهید ،

140 هزار جانباز ،

320 هزار مجروح ،

40 هزار نفرآزاده

آیا میدانید :

درطول جنگ تحمیلی عراق بر ایران تعداد 72363 نفر عراقی اسیر و تعداد 395148 کشته و تعداد366فروندهواپیما و90هلیکوپتر سرنگون شده است.

آیا میدانید:

درطول 8 سال دفاع مقدس: 7 عملیات بارمز یا الله ، 13 عملیات بارمزمحمد رسول الله ، 7 عملیات بانام علی ، 13 عملیات با نام زهرا ، 11 عملیات با نام حسین و 8 عملیات با رمز یا صاحب الزمان بوده است.

آیا میدانید:

درطول 8 سال دفاع مقدس:

45000 شهید نام محمد

20000 شهید درنامشان کلمه الله داشته اند

30000 شهید نام علی

2000 شهید نام رضا

13000شهید نام حسین

5400 شهید نام عباس

4500 شهید نام اکبر

3500 شهید نام اصغر

2300 شهید نام قاسم داشته اند

و بقیه نامهای مطهر دیگری داشته اند...

آیا میدانید :

از 213 هزار شهید؛

171235 هزار شهید درخط مقدم،

16870 نفر براثر حملات هوائی و توپخانه

و بقیه در مکانهای دیگر از جبهه به شهادت رسیده اند...

آیا میدانید:

۴۴ درصد شهدا سن آنها از 16 تا 20 سال

۳۰ درصد از 21 تا 26 سال

۸ درصد 26 تا 30 سال

۱۸ درصد بالای 30 سال بوده اند

جهت شادی روح شهدا صلوات

 التماس دعا

 



:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , اجتماعی , شهدا , ,
:: برچسب‌ها: دفاع مقدس ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 15 شهريور 1394
بی نشانه

شهیدی بود كه همیشه ذکرش این بود... 

 

یابن الزهرا(س)

یا بیا یک نگاهی به من کن!

یا به دستت مرا در کفن کن!

 

از بس این شهید به امام زمان (عج) علاقه داشت به دوست روحانی خود وصیت میکند.اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی...

 روحانی می گوید: ما از جبهه برگشتیم دیدیم عکس شهید را زده اند. پیش پدر و مادرش رفتم گفتم: پسرشما چنین وصیتی کرده.آيا من ميتوانم در مجلس ختم او سخنرانی کنم؟و آنان اجازه دادند...

در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است!

 

یا بن الزهراس

یا بیا یک نگاهی به من کن!

یا به دستت مرا در کفن کن!

 

 وقتی این جمله را گفتم. یک نفر بلند شد.شروع کرد به فرياد زدن! وقتی آرام شد گفت: من غسال هستم دیشب آخرهای شب به من گفتند يكی از شهدا فردا بايد تشييع شود و چون پشت جبهه شهيد شده است بايد او را غسل دهی.وقتی که می خواستم این شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم.

 

 من رفتم.وسط راه با خود گفتم اين شخص كی بود و چرا مرا بيرون كرد؟؟؟ 

با عجله برگشتم و ديدم اين شهيد كفن شده و تمام فضای غسال خانه بوی عطر گرفته بود.

 از ديشب نميدانستم رمز اين جريان چیه.و آن آقا كی بود.اما حالا فهميدم... ای وای بر من که نفهمیدم ونشناختم....

 

منبع: كتاب روايت مقدس صفحه 96 به نقل از نگارنده كتاب مير مهر(حجه الاسلام سيد مسعود پورآقايی) صفحه117

http://www.axgig.com/images/49574739865494398083.jpg

پ.ن:

اقا..

بغضیه تو سینم...عاشق مدینم

یازهرا(س)



:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , اجتماعی , شهدا , ,
:: برچسب‌ها: بی نشانه ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : وثوقی
تاریخ : شنبه 14 شهريور 1394
عاقبت "گزینه روی میز"
نماینده مجلس، تصاویری از عاقبت "گزینه روی میز" آمریکا را در اینستاگرام منتشر کرد.

مهدی کوچک زاده تصاویری از کماندوهای آمریکایی در صحرای طبس را در اینستاگرام خود منتشر کرد.
وی با انتشار این تصاویر، به آمریکا که گزینه های روی میز را مطرح می کنند، هشدار داد و واقعه طبس را یادآوری کرد.


عاقبت


بسم‌الله‌الرحمن‌ارحیم
امام خمینی رحمه الله علیه:
نباید بیدار شوند، آنهایی كه توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاورده‌اند؟ نباید بیدار شوند؟ كی این هلیكوپتر آقای كارتر را كه می‌خواستند به ایران بیایند ساقط كرد؟ ما ساقط كردیم؟ شن‌ها ساقط كردند. شن‌ها مأمور خدا بودند. باد مأمور خداست. قوم عاد را باد از بین برد؛ این باد مأمور خداست. این شن‌ها همه مأمورند. تجربه بكنند باز،لکن ما نباید مغرور بشویم. من به ملت ایران عرض می‌کنم که مغرور نشوید. تمام قدرت، قدرت خداست و باید اتکال به او بکنید، و خودتان را فانی بکنید در آن قدرت بزرگ. مادامی که ملت ایران همان قدرت اول را که قدرت معنوی بود و با الله اکبر پیش برد، مادامی که این حفظ بشود شما بیمه هستید؛ بیمه الهی هست.



عاقبت



جنازه کوماندوی آمریکایی در صحرای طبس!



:: موضوعات مرتبط: سیاسی , شهدا , ,
:: برچسب‌ها: عاقبت , گزینه روی میز ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : پنج شنبه 12 شهريور 1394
فرمانده



:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , تصاویر , شهدا , ,
:: برچسب‌ها: عشق جانان- فرمانده ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 8 شهريور 1394
مدیونیم
[ چهارشنبه هفدهم تیر ۱۳۹۴ ] [ 22:36 ] [ مصطفی ] [ نظر بدهید ]


:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , شهدا , ,
:: برچسب‌ها: عشق جانان- مدیون ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 8 شهريور 1394
یا صاحب الزمان
 

یوسف از جرم زلیخا چند سالی حبس شد...

مهدی (عج) از اعمال ما حبس ابد گردیده است...



:: موضوعات مرتبط: شهدا , ,
:: برچسب‌ها: عشق جانان- انتظار ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 4 شهريور 1394
«عباس بابایی» و بابای مدرسه
خبرگزاری میزان: نیمه‌های شب پسر کوچکی از دیوار مدرسه پایین می‌پرد و کورمال کورمال دنبال جاروی پیرمرد می‌گردد، لحظاتی بعد موسیقی جاروی پیرمرد گوش فلک را نوازش می‌دهد.

به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان به نقل از خبرگزاری ایسنا؛ عباس هنوز ایستاده است. در همه جای هویت این شهر جاری است. هر روز با اتومبیل‌هایمان در خیابان تندیسش را دوره می‌کنیم و سر در دنیای مجازیِ خودمان غافل از حقیقتی به نام "شهید عباس بابایی" چسبیده‌ایم به روزمرگی‌های ملال‌آور دنیای مدرن، بدون درک درستی از حقیقت حیات.

 

نمی‌توانی چشمانت را ببندی و ادعا کنی این کلمات را که می‌خوانی روایتی قطعی است و قابل استناد به اسنادی که کنج اداره و یا مجموعه‌ای خاک می‌خورد. همیشه روایت‌های ناگفته‌ای وجود دارد و من به تو این اطمینان را می‌دهم که می‌توانی یقین داشته باشی صاحب این کلمات همان کسی است که در صحرای عرفات دعای عرفه می‌خواند و همزمان در پرواز بلند آسمانی‌اش برای دفاع از اسلام تجسمی از شیطان را سنگ می‌زند.

 

روایت اول:

 

پسرک با عجله وارد دبستان «دهخدا» می‌شود، محرم نزدیک است و او باید بتواند نسخه‌های تعزیه را به درستی بخواند به همین خاطر تا دیروقت بیدار بوده و حالا دقایقی دیر به مدرسه رسیده است. بابای مدرسه گوشه‌ای از حیاط ایستاده و دستش را به کمر گرفته است. پسرک برایش دست تکان می‌دهد و لبخند زنان از کنارش می‌گذرد اما نگاهش روی دست‌های پینه بسته و یخ‌زده پیرمرد ثابت می‌ماند.

 

پسر سر کلاس کنار پنجره می‌نشیند و شانه‌های تکیده پیرمرد را در دفتر نقاشی‌اش درد می‌کشد!

 

زنگ تفریح برعکس همیشه پسر کوچک این روایت لقمه‌اش را با همکلاسی‌اش نصف نمی‌کند، آن را کامل به محسن می‌دهد و خودش چیزی نمی‌خورد.

 

شب هنگام پسر درمیان حیرت و بهت مادرش زود به رختخواب ‌می‌رود، نسخه‌های تعزیه را نمی‌خواند ولی چشمانش از بی‌خوابی سرخ است.

نیمه‌های شب پسر کوچکی از دیوار مدرسه پایین می‌پرد و کورمال کورمال دنبال جاروی پیرمرد می‌گردد، لحظاتی بعد موسیقی جاروی پیرمرد گوش فلک را نوازش می‌دهد.

 

پیرمرد از پنجره اتاقک سرایداری "عباس بابایی" را می‌بیند که ماه آسمان‌ها راهش را روشن کرده است.

 

روایت دوم:

 

غروب جوان خسته و آفتاب سوخته از کار کشاورزی به خانه برمی‌گردد و لبه حوض می‌نشیند و وضو می‎گیرد. مادر به همراه دختر جوانی وارد حیاط می‌شود و پسر بی اینکه سرش را بلند کند جواب سلامش را می‌دهد؛ مادر دختر را بدرقه می‌کند و لحظه‌ای بعد پسرش را به شربتی خنک دعوت می‌کند اما پسر شربت را به افطار حواله می‌دهد. مادر چشم غره‌ای به پسرش می‌رود و پسر از نگاه همیشه نگران مادرش تمام حرف‌های هر روزه‌اش را می‌خواند. او می‌داند مادرش غصه می‌خورد که پسر بی اینکه انتظار پاداش داشته باشد تابستان‌ها می‌رود به کشاورزان کمک می‌کند و زمستان‌ها برایشان هیزم جمع می‌کند،او می‌داند مادرش یک مادر همیشه نگران است برای همین امشب می‌خواهد او را با خودش همراه کند.

 

پسر بعد از نماز یک راست به زیر زمین می‌رود و کیسه‌ای برنج و حلبی روغن بیرون می‌آورد. مادر لقمه‌ای نان و پنیر به دست پسرش می‌دهد و با او راهی محلی در پایین‌ترین نقطه شهر می‌شود. پسر کیسه برنج و حلب روغن را مقابل خانه‌ای خرابه‌ می‌گذارد، در می‌زند و در مقابل نگاه متعجب مادرش گوشه‌ای پنهان می‌شود. مادر اما با اشک چشمانش غبار از دل و جان می‌شوید و سوره توحید می‌خواند و برای پسر جوان که به زودی عازم تحصیل خلبانی در خارج از کشور است صلوات می‌فرستد.

 

روایت سوم:

 

عید قربان است. روز انتخاب، روزی که ابراهیم اسماعیلش را، نفسش را قربانی می‌کند. عباس 37 سال در برابر ظلم می‌ایستد و از اسلام عزیز پاسداری می‌کند. صدایی از کابین عباس شنیده می‌شود، چند نفر او را با لباس احرام در صف زائران خانه خدا می‌بینند. عباس کعبه را طواف می‌کند و با صدایی نرم و آهسته شبیه همان صوتی که در محله "نظام وفا" تعزیه می‌خواند، زمرمه می‌کند "لبیک الهم لبیک لبیک لاشریک لک لبیک..." کلمات ناتمام می‌مانند و عباس این روایت به شوق دیدار محبوب آسمانی می‌شود.

 

روایت چهارم:

 

عباس کنار ماست . او آرام به دور دست‌ها خیره شده، افق دیدش به جنوب و شمال شهر است، به آدم‌های امروز، به تعزیه‌خوان‌ها، به فقرا، به چادر مشکی بانوان این سرزمین چشم دوخته... .

 

عباس بابایی این روایت، زنده است، سرت را که به سمت آسمان بگیری، چشمانت را که به دنیای حقیقی بگشایی، تبسم نگاه مهربان او را خواهی دید.



:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , شهدا , ,
:: برچسب‌ها: عشق جانان- عباس بابایی ، بابای مدرسه ، شهید ، روایت ، اسلام ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 18 مرداد 1394
هویت شهید 20 ساله کوهرنگی شناسایی شد
استان‌ها > چهارمحال و بختیاری - مسئول امورایثارگران سپاه استان چهارمحال و بختیاری گفت: پیکر مطهر شهید«قباد مرادی» بعد از 29 سال چشم‌انتظاری شناسایی شد

به گزارش ایسنا ،حسن کریمیان افزود : پیکر پاک و مطهر شهید «قباد مرادی» بعد از گذشت 29سال در تفحص شهدا شناسایی شد.

وی افزود: پیکر پاک این شهید از طریق پلاک، کارت شناسایی، سَربند یا حسین(ع) آبی رنگ، تسبیح مشکی و خودکار شناسایی شده است.

به گفته مدیرکل بنیاد شهید و امورایثارگران استان، شهید «قباد مرادی» متولد شهرستان کوهرنگ بوده که در سن 20 سالگی و شهریور ماه سال 1365 در عملیات خیبر و جزیره مجنون به درجه رفیع شهادت نائل و پیکر وی مفقود شد.

رییسی با بیان اینکه پیکر مطهر شهید پس از گذشت سال‌ها هفته گذشته شناسایی شد خاطرنشان کرد: پیکیر مطهر این شهید والا مقام همزمان با تشییع پیکرهای مطهر شش شهید گمنام در استان، 20 مرداد ماه مصادف با شهادت امام جعفر صادق(ع) در گلزار شهدای شهرکرد به خاک سپرده می‌شود.

وی افزود: این شهید به همراه شهدای گمنام فردا شنبه، 17 مردادماه وارد استان شده و پس از استقبال رسمی با رژه موتوری به گنجینه شهدا منتقل می‌شود.

رییسی با اشاره به اینکه پدر و مادر شهید در قید حیات نیستند، افزود: پدر این شهید دو سال گذشته و مادر او نیز در زمانی که او سه سال بیشتر نداشته است ندای حق را لبیک گفتند و جان به جان‌آفرین تسلیم کردند.



:: موضوعات مرتبط: شهدا , ,
:: برچسب‌ها: عشق جانان- استان چهارمحال و بختیاری ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : یک شنبه 18 مرداد 1394
از پلکان حرام نمی‌شود به بام سعادت حلال رسید

، شهید بهشتی به سه زبان عربی، انگلیسی و آلمانی سخن می‌گفت و به طلاب، انگلیسی درس می‌داد. به قول خودشان با به ظاهر غیرمذهبی‌ها هم سر و کار داشت. حاضر نبود کسی حتی پشت سر دشمنانش هم بد بگوید. او در خیلی از ویژگی‌ها از جمله انتقادپذیری و صبر و تحمل مخالف، کم نظیر بود. کتاب «صد دقیقه تا بهشت» اثر مجید تولایی صد خاطره از شهید بهشتی است که بخش هایی از آن در زیر می‌آید:

- گفتند حالا که «مرگ بر شاه» همه‌گیر شده است؛ شعار جدیدی بدهیم: «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». شهید بهشتی آشفته شد و گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمی‌شود به بام سعادت حلال رسید.

- طلبه جوان هر روز به دبیرستان‌ها می‌رفت و انگلیسی تدریس می‌کرد. پولش هم مایه امرار معاش می‌شد. در پاسخ می‌گفت: این گونه استقلالم بیشتر است، نواقص حوزه را بهتر می‌فهمم و با شجاعت بیشتری می‌توانم نقد کنم. بهشتی تا آخر هم با حقوق بازنشستگی آموزش و پرورش زندگی ‌کرد.

- از شهید بهشتی پرسیدند: روحانی هم می‌تواند در شورای شهر برود؟ پاسخ داد: روحانی همه جا می‌تواند برود، به شرط این که علم آن را داشته باشد نه این که تکیه‌اش به علوم حوزوی باشد. صرف روحانی بودن به فرد صلاحیت ورود به هر کاری را نمی‌دهد.

- بنی‌صدر که فرار کرد، همسرش را دستگیر کردند. تماس گرفت و گفت همسر بنی‌صدر تخلفی نکرده است و باید آزاد شود. آزادش نکردند. گفت با اختیارات خودم آزادش می‌کنم. بهشتی می‌گفت: هر یک ثانیه که در زندان باشد گناهش گردن جمهوری اسلامی است.

- در بدترین حالت هم، بر نکات مثبت تاکید می‌کرد.

- شهید بهشتی اسم جوان را برای شورای صدا و سیما معرفی کرده بود. گفته بودند ولی این شخص مخالف شماست. علیه شما دنبال سند بوده است! بهشتی گفت: او جویا و کنجکاو است. چه اشکالی دارد که سندی پیدا کند و مردم را آگاه کند.

- همه برای جلسه جمع شده بودند. باهنر را به دنبال بهشتی فرستادند. بهشتی عذر خواسته بود. گفته بود جمعه متعلق به خانواده است، قرار است به بیرون برویم. اخم باهنر را که دید گفت: بچه‌ها منتظرند، سلام برسانید، بگوید فردا در خدمتمشان هستم.

- به یکی از قضات دادگاه نامه زده بود و نوشته بود: «شنیدم وقتی به مأموریت می‌روی ساک خود را به همراهت می‌دهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی.» قاضی را توبیخ کرده بود. حساس بود، مخصوصاً به رفتار قضات…

- مترجم ترجمه کرد؛ «هیأت کوبایی می‌خواهند با شما عکس یادگاری بگیرند». همه به جز مترجم در کادر ایستاده بودند. پرسید: مگر شما نمی‌آیید؟ گفت: همه می‌دانند من توده‌ای هستم، برای شما بد می‌شود. خندید؛ باید شما هم باشید، دقیقاً کنار من! کادر کامل شد.

- به سخنرانی رفته بود. منافقین هم آمده ‌بودند. داخل جا نبود. بیرون شعار می‌دادند. به حاج آقا گفتند: «از در پشتی بفرمایید که به خلقی‌ها نخورید.» گفت: این همه راه آمده‌اند علیه من شعار بدهند. بگذارید چند «مرگ بر بهشتی» هم در حضور من بگویند. از همان در اصلی رفت.



:: موضوعات مرتبط: شهدا , ,
:: برچسب‌ها: عشق جانان- شهید بهشتی ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 14 مرداد 1394
خاطره ای که شهید مطهری را 20 دقیقه خنداند !
:: خاطره ای که شهید مطهری را 20 دقیقه خنداند ! @
 
 

 

علامه جعفری می گوید :فردی برای من تعریف میکرد که: تو یکی از زیارتام که مشهد رفته بودم به امام رضا گفتم یا امام رضا دلم میخواد تو این سفر خودمو از نظر تو بشناسم که چه جوری منو می بینی .نشونه شم این باشه که تا وارد صحنت شدم  از اولین حرف اولین کسی که با من حرف می زنه من پیامتو بگیرم.وارد صحن که شدم خانوممو گم کردم  اینور بگرد،اونور بگرد،یه دفعه دیدم داره میره .خودمو رسوندم بهش و از پشت سر زدم بهش که کجایی؟ روشو که برگردوند دیدم زن من نیست.بلافاصله بهم گفت :*خیلی خری*حالا منم مات شده بودم که امام رضا عجب رک حرف میزنه؛ زنه که دید انگار دست بردار نیستم و دارم نگاش می‌کنم گفتش:

نه فقط خودت، بلکه پدر و مادر و جد و ابادت هم خرن.

علامه میگوید این داستان را برای شهید مطهری تعریف کردم تا بيست دقیقه می خندید.



:: موضوعات مرتبط: شهدا , ,
:: برچسب‌ها: عشق جانان-شهید مطهری ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 14 مرداد 1394
یادمان باشد یاران، صد ها هزار شهید پاک فطرت خرج ما شده است تا به اینجا رسیدیم
طرف صبحتم با شما افسران جنگ نرم است که امروزه سنگر سازان و سنگر بانان آرمان شهدا در فضای مجازی هسید یادتان باشد  این کرامت بدست آمده  از آن شهدا است  ومواظبت کنید از ناحیه شما رخنه ای علیه  آرمان های  شهدا ایجاد نگردد
 

 
طرف صحبتم با شما سیاست گذاران در عرصه سیاست ، ورزش، اقتصادو...  یاد تان باشد ،شما همه نوکران  و  جیره خوران سفره شهدای با کرمت  ملت ما هستی ،نکند نمک بخورید ونمکدان بشکنید از شهدای مظلو م  این مرز و بوم حیاء کنید

 

طرف صبحتم با شما نظامیان است یادتان باشد اکثر  این شهدای از جنس شما بودند در  بین شما  زندگی کردند، یه رسم دوستی که شده از آرمان آنان   بخوبی حفاظت کنید وقطعا آنان دوستان خوبی  برای شما  بودند وهستند وشما را در محضر خدای بزرگ شافعی خواهند بود.

طرف صحبتم شما خواهر
محجبه ای هستی که پای اعتقاداتت وایسادی و به همه ثابت کردی نیاز به نگاه نامحرم ها نداری .

خواهرم طرف صحبتم تویی
تویی که بیگانه ها از این چادرت میترسن . ببین این چادرت چیکار میکنه که دارن خودشونو به اب و آتیش میزنن بزاریش کنار .
ببین چطور داری با این یک تیکه پارچه تو دهنشون میزنی .

میدونی هدفشون چیه؟؟
همون یک تیکه پارچه !!
اونو بردارن تموم میشه .
نیاز به جنگ سخت نیست با برداشتن حجابمون خودمون دو دستی کشورمونو تقدیمشون میکنیم و میگیم آقا بفرما ما نمیخوایم این نظام و انقلابو ...
و اون ها بدون هیچ دردسری
به هدفشون میرسن ...



:: موضوعات مرتبط: شهدا , ,
:: برچسب‌ها: عشق جانان- شهدای ,صحبتم ,شهدا ,آرمان ,تیکه پارچه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : چهار شنبه 14 مرداد 1394
به هوش باشید همه ما گرفتار یار یم


:: موضوعات مرتبط: شهدا , ,
:: برچسب‌ها: عشق جانان- بصیرت ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : سه شنبه 13 مرداد 1390
ما همه بدهکاریم به ...


برادر !! خواهر !!.ما بدهکاریم!.پدر !! مادر !! همسر !! فرزند !!.ما بدهکاریم..دوست !! رفیق !! آشنا !!.ما بدهکاریم..آقای مهندس !! آقای دکتر !! خانم مهندس !! خانم دکتر !!.ما بدهکاریم..آقای معلم!! خانم معلم!! استاد!! کارگر !!.ما بدهکاریم..آقای وکیل!! وزیر!! نماینده!! آقای رییس!!.ما بدهکاریم!.ما به آن روزها و شبها بدهکاریم..ما به آن مادر و پدر که با اشک و گریه، فرزندشان را روانه جبهه کردند،بدهکاریم..به آن خانمی که بغضش را در گلو خفه کرد تا سد راه شوهرش نشود،به آن نوزاد سه ماهه کهحسرت گفتن کلمه «بابا» راتا همیشه بر دل خواهد داشت،بدهکاریم..به مظلومیت آن شهیدی کهدلش برای تنها دخترش تنگ می‌شد، اما فرصت بازگشت به خانه را نداشت،بدهکاریم..به بزرگی و غرور آن امیر ارتش که به او گفتنددخترت روی تخت بیمارستان منتظر دیدن توست،برگرد،اما او بخاطر صدها جوان هم سن و سال دخترش حاضر به ترک جبهه نشدو تنها زمانی به خانه برگشت، کهجسد دخترش را دفن کرده بودند… .ما بدهکاریم..ما به اندازه قطرات اشک مادران و همسران ،به اندازه قطرات خون به ناحق ریخته ،بدهکاریم..به مظلومیت، معصومیت دختران و پسران بابا ندیده، به گریه‌های شبانگاه همسران شوهر از دست داده ،بدهکاریم..به بزرگی پیرمردی که کمر خم نکردو بر جنازه تنها فرزندش نماز خواند،بدهکاریم..ما به نام هزاران هزار شهید ، جانباز، اسیر،به هزاران هزار خانواده ، هزاران هزار پدر و مادر،هزاران هزار کوچه که نام شهید را بر آن گذاشته‌اند ،بدهکاریم.ما به ایران، به اسلام بدهکاریم…..حال خود دانید!!



:: موضوعات مرتبط: شهدا , ,
:: برچسب‌ها: عشق جانان- شهیدان ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : وثوقی
تاریخ : سه شنبه 13 مرداد 1394
زندگی نامه شهید صیاد شیرازی
زندگينامه شهيد امير سپهبد علي صياد شيرازي


نويسنده: محمد حسني

امير سپهبد شهيد علي صياد شيرازي، فرزند «زياد»، در روز چهارم خرداد ماه سال 1323 در شهرستان «درگز» از توابع استان خراسان به دنيا آمد. پس از طي دوران طفوليت، در گرگان به دبستان «منوچهري» رفت و دوره متوسطه را تا سال سوم در دبيرستان‌هاي «هدايت» و «فخرالدين اسعد گرگاني» در شهرهاي شاهرود و گرگان طي نمود. در خرداد ماه سال 1342 از دبيرستان امير كبير در تهران در رشته رياضي ديپلم متوسطه گرفت و يك سال بعد در آزمون ورودي دانشكده افسري پذيرفته شد و به تحصيل علوم نظامي پرداخت. سه سال بعد، در مهر ماه سال 1346 با درجه ستوان دومي در رستة توپخانه فارغ‌التحصيل شد.

پس از فراغت از تحصيل در شيراز دوره رنجر و چتربازي را با رتبه عالي گذرانده، در اصفهان دوره تخصصي توپخانه را سپري و از سال 1348 به لشگر زرهي تبريز پيوست و خدمت رسمي خود را در نيروي زميني آغاز نمودد. اولين سمت او افسر ديده‌بان توپخانه و معاون آتشبار بود. اما تخصص در جنگ سرنيزه، مديريت علمي و مقتدرانه از سويي ايمان و اعتقاد قلبي به عنايات خاصه الهي حاصل از تمسك به نماز، عزتي را براي ستوان دوم جوان فراهم ساخته بود كه اقبال و ارادت ويژه سپهبد يوسفي- فرماندة لشگر تبريز- و ساير افسران و همكاران به او از نشانه‌هاي آن است. در پايان 9 ماه حضور وي در تبريز، لشگر مزبور منحل گرديد، علت اصلي آن فرماندهي لشگر بود كه به قول امير صياد: «فرمانده محكمي كه نه اعليحضرت مي‌گفت و نه هيچي.».

پس از انحلال لشگر تبريز در اسفند ماه سال 1349، به لشگر 81 زرهي كرمانشاه منتقل و در گردان 317 توپخانه به عنوان فرمانده آتشبار مشغول به خدمت شد. وي در همان سال اقامت در كرمانشاه – 1350- با دختر عموي خود ازدواج نمود.

اوايل سال 1351 در آزمون اعزام به خارج دانش‌آموختگان دانشكده افسري شركت كرد و پس از قبولي براي تكميل تخصص توپخانه به آمريكا اعزام شد. وي دوره سه ماهه تخصص «هواسنجي بالستيك» را در شهر «فورت سيل» ايالت «اوكلاهما» با نمره عالي و احراز رتبه اول از ميان 20 افسر آمريكايي و ايراني به پايان رسانيد. پس از بازگشت به ميهن، در اواخر سال 1352 به اصفهان رفت و در دانشكده توپخانه مشغول تدريس گرديد و در كنار انجام وظايف نظامي و شغلي، به تدريس زبان انگليسي به طلاب حوزه علميه «حاج حسن امامي" مي‌پرداخت.

او همزمان شخصيت سياسي خود را نيز قوام بخشيد، ارتباط با شهيد كلاهدوز و اقارب‌پرست با توجه به عضويت ايشان در گروه مخفي ارتش از نمونه‌هاي فعاليت سياسي او در اصفهان است. وي به عنوان يك نظامي موضع كاملاً مشخصي نسبت به حركت امام خميني(ره) و انقلاب داشت، چنانكه به مدت سه روز از نوزدهم بهمن سال 57 تا شامگاه پيروزي انقلاب اسلامي(بيست و دوم بهمن) به اتهام تحريك جوانان و سربازان به شورش و آشوب در پادگان در بازداشت بود و در روزهاي پرالتهاب و حساس اوليه پيروزي انقلاب با همكاري آيات عظام «خادمي» و «طاهري» به سوق دادن اوضاع بسوي آرامش و امنيت ايفاي نقش نمود.

سروان صياد شيرازي از ابتداي پيروزي انقلاب تا مهر ماه سال 58 در اصفهان بود، در اين مدت با همكاري نيروهاي نظامي و دوستان انقلابي – كه بعداً پاسدار شدند – گروه سي نفره‌اي را تشكيل داده و به حفظ و حراست از پادگان پرداخت.  در مهر ماه سال 1358 اخبار ناگواري از كردستان مي‌رسيد، سقوط پادگان مهاباد و غارت تيپ، خصوصاً قتل‌عام 23 نفر از پاسداران كه در پانزدهم مهر ماه در حوالي سردشت توسط ضد انقلاب صورت گرفته بود. دكتر چمران، سروان صياد شيرازي و سرتيپ فلاحي – فرمانده وقت نزاجا – به بانه آمدند، تيمسار در بانه ماند و ساير نفرات با هليكوپتر به پادگان سردشت رفتند.

در مدت 17 روز حضور در منطقه سردشت با فرماندهي دكتر چمران 9 عمليات چريكي با موفقيت صورت گرفت، حضور وزير دفاع در صحنه نبرد انگيزه‌هاي مضاعفي براي خدمت بوجود مي‌آورد و نتيجه اين همكاري سلب آسايش و عقب‌نشيني نيروهاي ضد انقلاب مي‌گردد.

در زمستان سال 1358، قرارگاه عملياتي غرب در كرمانشاه با فرماندهي سرهنگ صياد شيرازي تشكيل شد. لشگر 81 زرهي كرمانشاه، لشگر 16 زرهي قزوين، لشگر 28 كردستان و تيپ 23 نيروي مخصوص و تعدادي از پاسداران انقلاب اسلامي هسته اصلي تشكيل قرارگاه بودند. شهيد ناصر كاظمي فرماندار پاوه و فرمانده سپاه آنجا نيز ارتباطي تنگاتنگ با قرارگاه برقرار نمود. اولين عمليات پس از تشكيل قرارگاه، آزادسازي مريوان و پاكسازي كليه محورهاي مراسلاتي به آن بود.

در همان ايام با بروز برخوردهاي سياسي در ميان مسئولين رده بالا (شهيد بهشتي و روحانيت با بني‌صدر) و كشيده‌شدن اين اختلافات به ميان مردم، قرارگاه عملياتي غرب با هدف متوجه ساختن مسئولين به مسايل كردستان اعلاميه‌اي صادر كرد و خواستار وحدت و يكپارچگي مسئولين و حمايت از مبارزات در كردستان شد.

بني‌صدر احساس كرد، قرارگاه در حمايت از شهيد بهشتي درآمده و بدين طريق نسبت به عزل سرهنگ از فرماندهي قرارگاه غرب مصمم شد و سرهنگ «عطاريان» معدوم را بجاي او منصوب كرد.

سرهنگ صياد به فرماندهي كردستان منصوب شد، اما عملاً به انزوا كشيده شده بود، «طرح والعاديات» را نوشت، اما رئيس جمهور موافقت نكرد.

در مدت 44 روز حضور در منطقه؛ شهرهاي «اشنويه» و «بوكان» آزاد و امنيت نسبي در شمال غرب كشور حكمفرما گرديد. صحنه اصلي جنگ در خوزستان – هدف اصلي و اساسي عراق - در جريان بود، آبادان نزديك به يك سال در حال محاصره و در شرف سقوط بود. نيروهاي عراقي به شرق كارون نفوذ نموده و در حال تحكيم موقعيت و پدافند بودند، پنجم مهر ماه سال 1360 يعني تقريباً يك سال پس از آغاز تجاوز عراق، اولين عمليات آفندي بزرگ ارتش جمهوري اسلامي ايران بنام «ثامن الأئمه» به اجرا درآمد. در يك شورش برق‌آسا، در مدت دو روز شكست سختي به نيروهاي متجاوز وارد شد و با انهدام كامل لشگر 3 زرهي عراق در شرق كارون محاصره آبادان را در هم شكستند و روياي رژيم بغداد را براي تصرف آبادان و كنترل آب راه اروندرود براي هميشه نقش بر آب شد.

پس از اجراي موفقيت‌آميز عمليات ثامن‌الأئمه، جمعي از فرماندهان عالي رتبه نظامي از جمله سرتيپ فلاحي جانشين ستاد مشترك ارتش، سرهنگ فكوري فرمانده نيروي هوايي، سرهنگ نامجوي وزير دفاع، سرگرد يوسف كلاهدوز، قائم مقام عملياتي سپاه پاسداران و محمد جهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر، در حالي كه با يك فروند هواپيماي «سي130» از خوزستان به تهران باز مي‌گشتند در اثر سانحه سقوط هواپيما به شهادت رسيدند.

با شهادت فرماندهان عالي رتبه، تغييراتي در كادر بالاي ارتش بوجود آمد و با انتصاب «سرتيپ ظهيرنژاد» فرمانده وقت نيروهاي زميني به رياست ستاد مشترك، سرهنگ توپخانه علي صياد شيرازي به فرماندهي نيروي زميني منصوب شد.

اينك او پس از آزادسازي اشنويه و بوكان و برقراري امنيت در مناطق آشوب‌زده شمال غرب كشور با انتصاب به فرماندهي نزاجا به عنوان نخستين اقدام فوري، «قرارگاه مشترك ارتش و سپاه» را در اهواز تشكيل داد و بر مبناي تدبير كلي و طرح ابلاغي مبني بر اجراي عمليات در خوزستان بررسي‌هاي مقدماتي را آغاز نمود.

عمليات طريق‌القدس در شامگاه هشتم آذر سال 1360 در منطقه عمومي بستان آغاز گرديد و پس از چهار شبانه روز حمله همه‌جانبه زميني و هوايي شهر بستان و حدود 600 كيلومتر از مناطق اشغالي آزاد و ارتباط ميان نيروهاي دشمن در شمال و جنوب قطع گرديد و رزمندگان اسلام به مرزهاي بين‌المللي در منطقه «شيب» و «هورالعظيم» رسيدند.

حركت به سوي خرمشهر از مناسب‌ترين محور يعني جاده خرمشهر به اهواز و شرق آن يعني «رودخانه عرايض» آغاز شد. از سپاه پاسداران تيپ 27 محمد رسول الله (ص)، تيپ 14 امام حسين (ع)، تيپ 8 نجف اشرف و از ارتش تيپ يك لشگر 21 حمزه سيدالشهداء به فرماندهي سرتيپ «شاهين‌راد» و تيپ سه از لشگر 77 خراسان ،حضور داشتند.

دهم ارديبهشت ماه، مرحله نهايي از دو محور آغاز شد. شهيد جاويد الاثر «احمد متوسليان» و شهيد «خرازي» نقش بسزايي در پيش‌روي نيروها داشتند. شهيد خرازي با اجازه مستقيم فرمانده نيروي زميني با هفتصد نفر به خونين شهر حمله كرد و در نهايت خونين شهر در ساعات اوليه صبح روز سوم خرداد ماه سال 1361 آزاد شد.

عمليات رمضان در 22/4/61 انجام و سه قرارگاه فجر، فتح، نصر؛ حملات موج‌گونة شبانه اي را به سوي بصره انجام دادند، عراق براي اولين بار از دفاع متحرك استفاده نموده و با توجه به اينكه در خاك خود دفاع مي‌كرد و از تانك پيشرفته «تي 72» بهره مي‌برد، توانست پس از تحمل تلفات بسيار پدافند نموده و در نهايت خلاء بوجود آمده در جناح شمالي نيروهاي ايراني، عراق را از بزرگترين شكست نظامي نجات دهد.

پس از عمليات رمضان، ارتش و سپاه پاسداران در سراسر جبهه‌ها اقدام به تقويت نيرو و تجديد سازماندهي و تجهيز قوا نمودند، پس از سه ماه در نهم مهر سال 61 عمليات هجومي جديدي به نام «مسلم بن عقيل(ع)» با فرماندهي فرمانده نيروي زميني در محور «سومار» آغاز شد، اين عمليات يك آفند ضربتي پر توان بود و دو يگان ضربتي ارتش و سپاه هسته اوليه آن بودند، تيپ 27 محمد رسول الله نيز به فرماندهي سردار رشيد اسلام شهيد «حاج ابراهيم همت» حضوري فعال داشت.

تصرف ارتفاعات مشرف بر منطقه استراتژيك و رزمي و اخراج كامل دشمن از منطقه سومار حاصل اين حمله بود. پس از عمليات بدر و در اوايل سال 1364 با تصويب شوراي عالي دفاع، سازمان ارتش و سپاه جدا شد و مقرر گرديد، هر يك از دو نيرو با اختيار تام، عمليات مستقل انجام دهند.

در اين مقطع نيز (تابستان سال 1365) فرمانده نيروي زميني همراه با حركت كلي نظام مقدس جمهوري اسلامي در مواجهه با دشمن به عنوان عنصري تعيين‌كننده و ركن اصلي طراحي و اجراي عمليات مطرح بود.

به هر حال فرمانده لايق نيروي زميني، پس از حدود 5 سال انجام وظيفه در مسئوليت خطير فوق در تير ماه سال 1365 از سمت خود استعفا داد و بلافاصله با پيشنهاد آيت الله العظمي خامنه‌اي - رياست جمهوري وقت- و تصويب رهبر فقيد انقلاب به سمت نمايندگي حضرت امام(ره) در شوراي عالي دفاع منصوب شد.

در روز 18 ارديبهشت ماه 1366 به همراه تعداد ديگري از فرماندهان ارتش با پيشنهاد رئيس شوراي عالي دفاع و موافقت امام (ره) به درجه سرتيپي ارتقاي مقام يافت.

اگر چه تا پايان جنگ تحميلي، تنها موضوع جنگ و حضور مستمر و مفيد در جبهه در انديشه صياد شيرازي دور مي‌زد، اما عمده فعاليت شاخص نظامي او در پايان جنگ و درگيري با ضد انقلاب در عمليات «مرصاد» شكل گرفت.

او ضد انقلاب را از كردستان مي‌شناخت، ضد انقلاب نيز شناخت خوبي از او داشت او همان افسري بود كه قبل از آغاز جنگ مانع از تجزيه كردستان شده بود و در نهايت علت اصلي شهادت او همان؛ مبارزات و ضربات مهلكي بود كه بر پيكره ضد انقلاب وارد آورده بود.

پس از پذيرش هوشيارانه قطعنامه 598 سازمان ملل از سوي حضرت امام(ره) به تشخيص مصلحت ايشان، عراق با منافقين مسلح همراه شده و در تاريخ 5/3/1367 از طريق سر پل ذهاب به طرف شهر «كرند» حركت نمود.

سرتيپ صياد شيرازي سريعاً خود را به كرمانشاه رسانده و با فعال نمودن هوا نيروز و سازما‌ندهي نيروها و طراحي عمليات به همراه فرماندهان سپاه به مقابله با منافقين برخاست و در عمليات مرصاد نقش فوق‌العاده‌اي در پيروزي نهايي ايفا نمود. انهدام منافقين و شكست دشمن، فصل شيريني از پايان هشت سال جنگ بود.

ايران در مقابل نيمي از ارتش دنيا در پوشش حزب بعث، به شكل قهرمانانه‌اي از مرزهاي تاريخي خود دفاع نمود، انقلاب در جنگ صدور يافت، مظلوميت ايران انقلابي در جنگ ثابت شد، پرده از چهره تزوير جهانخواران برداشته شد و ايران دوستان و دشمنان خود را شناخت.

بعد از پايان جنگ تحميلي سرتيپ صياد شيرازي در كميسيون‌هاي شوراي عالي دفاع نقشي فعال داشت، به طور جامع و علمي به مسايل اساسي مرتبط با نيروهاي مسلح و دفاع مقدس پرداخته و با مطالعه و تحقيق راهكارهاي مناسبي در رابطه با بهبوديافتن وضعيت دفاعي و تجهيز يگانهاي مختلف ارتش ارائه مي‌نمود، حضور او در شورا باعث تحرك و پويايي مجموعه شد، از جمله مواردي كه به پيشنهاد او جلسات متعدد و اقدامات مثبتي در سطح نيروهاي مسلح صورت گرفت كه مي‌توان به طرح راهبردي كلي نظام درباره منافقين در چگونگي برخورد با آنان و نيز بهبود بخشيدن به وضعيت دفاعي و عمراني جزاير و سواحل مناطق دريايي و مسايل كردستان اشاره كرد.

شهيد صياد ضمن تدريس در دانشگاه افسري و مشورت با محققين حوزه و دانشگاه سعي در بررسي تطبيقي جنگ تحميلي و جنگ‌هاي صدر اسلام داشت و به طور جدي در اين رابطه به تحقيق پرداخت و در عين حال خواستار ثبت تاريخ انقلاب و جنگ تحميلي بود و هيأت معارف جنگ در همين راستا توسط ايشان تاسيس گرديد.

سرتيپ صياد شيرازي در مهر ماه سال 1368به درخواست رئيس ستاد فرماندهي كل نيروهاي مسلح و موافقت مقام معظم رهبري به «معاونت بازرسي كل نيروهاي مسلح» انتخاب گرديد و در شهريور ماه سال 1372 با حكم فرمانده معظم كل قوا به سمت «جانشيني رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح» منصوب شد و در 16 فروردين 1378 همزمان با عيد خجسته غدير خم به دست مقام معظم رهبري به درجه سرلشگري نايل آمد.

سرانجام در روز بيست و يكم فروردين ماه 1378 در مقابل درب منزل مسكوني خود در تهران مورد هدف عناصر ضد انقلاب قرار گرفت و به فيض شهادت نائل آمد.

در نگاهي اجمالي به شخصيت شهيد صياد شيرازي، مجموعه‌اي كاملاً منسجم از فراهم آمدن خصايل الهي موجد يك انسان كامل ديده مي‌شود، او از نظامي بودن، شيعه بودن، ايراني بودن و بسيجي بودن چيزي كم نداشت.

بدون ذره‌اي تلاش براي مطلع‌شدن، بدون كوچكترين ادعايي براي بودن و بدون حتي اشاره‌اي به افتخارات و 70 درصد جانبازي پهلوانانه. انسان متعهدي كه براي ساختن جهان‌بيني كلي خود نسبت به جهان هستي حداقل 25 سال وقت گذاشت، مطالعه كرد و محاسبه نمود. انقلاب اسلامي و امام گمشده ايدئولوژي او بودند و با يافتن آنها به يقين رسيد و مخلصانه تا آخرين لحظه حيات، مجاهدت نمود.

صياد شيرازي با حمايت از پاسداران انقلاب، شركت دادن ايشان در مسايل نظامي و آموزش تخصص‌هاي لازم بستر اصلي تشكيل قطب نيرومند نظامي ديگري بنام «سپاه پاسداران انقلاب اسلامي» از ايران بعد از انقلاب را فراهم ساخت.

يكي از روحيات خاص شهيد، گرايش به وحدت و پرهيز از اختلافات بود، او اين اعتقاد را در كليه شئون زندگي خود سرايت داده بود، در بُعد نظامي و در زمان جنگ هدف او در كنار هم جنگيدن رزمندگان بود و در نهايت ثابت شد كه هر عملياتي كه وحدت قلبي و همراهي ارگانيكي در نيروها تحت فرماندهي مطلع واحد وجود دارد، فتح بهمراه خواهد داشت.

در راستاي همين پرهيز از اختلاف، شهيد صياد بعد از جنگ تحميلي نيز هيچ‌گاه وارد احزاب و گروه‌هاي سياسي نشده در خط واحد ولايت بود.

در باب امور فرهنگي و اجتماعي چنانكه از خاطرات نزديكان و يادداشت‌هاي خود او بدست مي‌آيد؛ وي در عين مشغله كاري فراوان با برنامه‌ريزي مناسب به مطالعه تفاسير قرآن مجيد و مطالعات علمي و اجتماعي پرداخته و حداقل هفته‌اي يك بار به ديدار علما مي‌رفت. كمك به خانه و خانواده، ترتيب فرزندان با تزريق روحيه اعتماد به نفس و آموزش عملي اصول و مباني عاليه و اصيل اسلامي در سرلوحه برنامه‌هاي او بود.



:: موضوعات مرتبط: شهدا , ,
:: برچسب‌ها: دوستان همراه-شهید صیاد شیرازی- ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : وثوقی
تاریخ : دو شنبه 29 تير 1394